دانشورزی در جهان سوم
با پیروزی بلشویکها در روسیه، ایدئولوژی مارکسیسم -لنینیسم که ادعای جهان بینی علمی دارد، برای ایجاد گونهای علم سوسیالیستی یا مارکسیستی اقدام کرد که قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود.
مارکسیسم در برابر علم
چکیده:
با پیروزی بلشویکها در روسیه، ایدئولوژی مارکسیسم -لنینیسم که ادعای جهان بینی علمی دارد، برای ایجاد گونهای علم سوسیالیستی یا مارکسیستی اقدام کرد که قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود. کوشش برای ایجاد این علم سوسیالیستی، به فاجعهی بزرگی انجامید که نتیجهی آن عقبماندگی شوروی در بسیاری از زمینههای علمی بود که این ایدئولوژی را بر آنها اعمال کرده بودند.
تعداد کلمات: 1014 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
با پیروزی بلشویکها در روسیه، ایدئولوژی مارکسیسم -لنینیسم که ادعای جهان بینی علمی دارد، برای ایجاد گونهای علم سوسیالیستی یا مارکسیستی اقدام کرد که قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود. کوشش برای ایجاد این علم سوسیالیستی، به فاجعهی بزرگی انجامید که نتیجهی آن عقبماندگی شوروی در بسیاری از زمینههای علمی بود که این ایدئولوژی را بر آنها اعمال کرده بودند.
تعداد کلمات: 1014 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
شکست کلیسا و عقب نشینی مؤمنان مسیحی در برابر کوششهای دانشورزان برای فهم جهان در کتابهای تاریخ آمده و با نام نبرد علم و مذهب، نبرد مسیحیت با علم و عناوین دیگر برای همه آشناست. شاید جالب باشد که برخورد و نبرد علم را با یک ایدئولوژی مادی یعنی مارکسیسم -لنینیسم و شکست و عقب نشینی آن را نیز ذکر کنیم. در این جا با یک ایدئولوژی سروکار داریم که خود را همانند علم لاییک میداند و حتی ادعای جهان بینی علمی دارد. این ایدئولوژی با متافیزیک بیگانه است و آن را بیحاصل و بیفایده و فلسفهی خود را علمی میداند.
با پیروزی بلشویکها در روسیه و جا افتادن مارکسیسم -لنینیسم در شوروی به صورت ایدئولوژی رسمی حزب کمونیست و دولت شوراها و به ویژه در دوران استالین، کسان بسیاری سعی کردند بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک و با استفاده از رهنمودهای دیالکتیک طبیعت نوشته فریدریش انگلس و تزهای لنین در کتاب ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم، به خلق علم مارکسیستی بپردازند. قرار بود که علم مارکسیستی در خدمت تودهها و به کلی متفاوت و برتر از علم بورژوایی رایج در جوامع سرمایهداری باشد. این علم سوسیالیستی یا مارکسیستی قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود.
بیشتر بخوانید: معیارهای دانشورزی
متأسفانه کوشش برای ایجاد یک علم سوسیالیستی نه تنها شکست خورد بلکه به فاجعهی بزرگی انجامید که نتیجهی آن عقبماندگی شوروی از غرب در بسیاری از زمینههای علمی بود که این ایدئولوژی را بر آنها اعمال کرده بودند. مهمترین نمایندهی کوشش برای ایجاد زیستشناسی سوسیالیستی تروفیم لیسنکو (Trofim Lysenko) بود. لیسنکو دهقانی روس بود که به پرورش گیاهان اشتغال داشت. او در زمان استالین با استفاده از واژگان مارکسیستی نظیر مبارزهی طبقاتی، دیالکتیک، سوسیالیسم، و طبقه، همهی پژوهشگران رشتهی ژنتیک را به مبارزه طلبید. از آن جا که لیسنکو ایدئولوژی حاکم در شوروی را وارد زیستشناسی کرده بود، او و یارانش به سرعت موفق به ارتقای مقام و دستیابی به امکانات و سازمانهای دولتی شدند و لیسنکو به مقام رئیس آکادمی علوم کشاورزی شوروی و رئیس مؤسسهی ژنتیک ادسا رسید. لیسنکو با استفاده از نظریات میچورین، زیستشناس دیگر شوروی که میگفت با پیوند زدن میتوان تغییرات قابل انتقال ارثی در گیاهان پدید آورد، معتقد بود که تغییرات اکتسابی در گیاهان موروثی هستند و انسان میتواند با تغییر شرایط محیطی گیاهان، ویژگیهای قابل توارث در آنها به وجود آورد. شهرت او بیشتر به سبب ادعاهایش در مورد تولید گندم بهاره بود که میتوان آن را در بهار کاشت و در تابستان درو کرد.
با پیروزی بلشویکها در روسیه و جا افتادن مارکسیسم -لنینیسم در شوروی به صورت ایدئولوژی رسمی حزب کمونیست و دولت شوراها و به ویژه در دوران استالین، کسان بسیاری سعی کردند بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک و با استفاده از رهنمودهای دیالکتیک طبیعت نوشته فریدریش انگلس و تزهای لنین در کتاب ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم، به خلق علم مارکسیستی بپردازند. قرار بود که علم مارکسیستی در خدمت تودهها و به کلی متفاوت و برتر از علم بورژوایی رایج در جوامع سرمایهداری باشد. این علم سوسیالیستی یا مارکسیستی قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود.
در آن دوره دانش ژنتیک تازه در حال پیدایش بود و مکانیسم وراثت، ژن و DNA هنوز کشف نشده بود. لیسنکو با بحثهای غیرعلمی و اطلاعات دروغین سعی داشت ژنتیک مندلی را رد کند. او میگفت دانش ژنتیک ایدهای بورژوایی است (بیشتر پژوهشگران رشتهی ژنتیک از طبقات مرفه اجتماع بودند!). او معتقد بود که خواص موروثی یا توارث را ژنها تعیین نمیکنند بلکه در اثر تقابل و مبارزهی ارگانیسم و محیط زیست آن پیش میآید. سپس تجربیات و تغییرات ارگانیسم در طی زندگانیاش به اخلاف آن انتقال مییابد. به عبارت دیگر این ارگانیسم است (چه انسان باشد چه حیوان چه گیاه) که خود را میسازد نه مختصات ژنتیک موروثی. این موضوعی ایدئولوژیک و سوسیالیستی بود که لیسنکو وارد دانش زیستشناسی کرده بود. اما زیستشناسان زمان لیسنکو و پس از آن با آزمایشهای متعدد نشان دادند که صفات اکتسابی به ارث نمیرسند. از ادعاهای نادرست دیگر لیسنکو این بود که گیاهان یک گونه نوعی «همبستگی سوسیالیستی» با هم دارند و برای جذب نور، آب، یا مواد غذایی با هم رقابت نمیکنند. علاوه بر آن میگفت که درختان یک گونه اگر کنار هم کاشته شوند برای ادامهی زندگی به هم کمک میکنند.
بر اثر به کارگیری این تئوری لیسنکو، نه فقط سازمان جنگلبانی شوروی آسیبهای فراوانی دید، بلکه زیستشناسی شوروی هم چندن دهه عقب افتاد و آسیبهای شدیدی به کشاورزی شوروی وارد آمد. بسیاری از زیستشناسان که برخلاف دستور حزب کمونیست، تئوریهای لیسنکو را نپذیرفتند، در اردوگاههای اجباری جان باختند یا از شوروی گریختند. پس از مرگ رفیق استالین و روی کار آمدن خروشچف، لیسنکو در معرض انتقادهای شدیدی قرار گرفت که به استعفای او از ریاست آکادمی علوم کشاورزی انجامید.
دخالت مستبدانهی ایدئولوژی در دانشورزی فقط منحصر به زیستشناسی نبود. مکانیک کوانتوم و نظریهی اینشتین نیز، به علت استنتاجهای فلسفی ناشی از آن مورد سوءظن ایدئولوگهای حزب مدافع پرولتاریا بودند؛ زیرا مفاهیم احتمال و عدم قطعیت که از تئوری مکانیک کوانتوم حاصل میشد با حتمیت تکامل و تحول جوامع بر طبق نظریهی مارکس در تضاد بود. به همین ترتیب نسبیت اینشتین مقدمهای برای شیوع نسبیت اخلاقی جامعه محسوب میشد. در آن دوره بسیاری از پژوهشگران ناچار بودند در مقالات تخصصی خود تأکید کنند که کارهایشان با الهام از اصول مارکسیسم-لنینیسم انجام گرفته و نه تنها با آنها تضادی ندارد بلکه در تأیید این اصول است تا بتوانند به زندگی و کارهای تحقیقاتی خود ادامه دهند. خوشبختانه دانشورزی، چه فیزیک و چه زیستشناسی یا رشتههای دیگر، چه در گذشته و چه در حال حاضر و چه در شوروی و چه در سایر نقاط جهان، تاکنون از قبول و تبعیت یا جذب و گنجاندن هر گونه مذهب یا ایدئولوژی در فرضیهها، نظریهها، و قوانین خود پرهیز کرده و همچنان سرد، بیتفاوت و خنثا به آنها نگریسته است. اما مذاهب و ایدئولوژیهای گوناگون دانشورزی و فناوری را به هر شیوهای که خواستهاند در خدمت خود گرفته اند.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
با پیروزی بلشویکها در روسیه و جا افتادن مارکسیسم -لنینیسم در شوروی به صورت ایدئولوژی رسمی حزب کمونیست و دولت شوراها و به ویژه در دوران استالین، کسان بسیاری سعی کردند بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک و با استفاده از رهنمودهای دیالکتیک طبیعت نوشته فریدریش انگلس و تزهای لنین در کتاب ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم، به خلق علم مارکسیستی بپردازند. قرار بود که علم مارکسیستی در خدمت تودهها و به کلی متفاوت و برتر از علم بورژوایی رایج در جوامع سرمایهداری باشد. این علم سوسیالیستی یا مارکسیستی قرار بود با کاربرد ایدئولوژی در علوم فیزیکی نظیر کوانتوم مکانیک، نسبیت، و ژنتیک ایجاد شود.
در آن دوره دانش ژنتیک تازه در حال پیدایش بود و مکانیسم وراثت، ژن و DNA هنوز کشف نشده بود. لیسنکو با بحثهای غیرعلمی و اطلاعات دروغین سعی داشت ژنتیک مندلی را رد کند. او میگفت دانش ژنتیک ایدهای بورژوایی است (بیشتر پژوهشگران رشتهی ژنتیک از طبقات مرفه اجتماع بودند!). او معتقد بود که خواص موروثی یا توارث را ژنها تعیین نمیکنند بلکه در اثر تقابل و مبارزهی ارگانیسم و محیط زیست آن پیش میآید. سپس تجربیات و تغییرات ارگانیسم در طی زندگانیاش به اخلاف آن انتقال مییابد. به عبارت دیگر این ارگانیسم است (چه انسان باشد چه حیوان چه گیاه) که خود را میسازد نه مختصات ژنتیک موروثی. این موضوعی ایدئولوژیک و سوسیالیستی بود که لیسنکو وارد دانش زیستشناسی کرده بود. اما زیستشناسان زمان لیسنکو و پس از آن با آزمایشهای متعدد نشان دادند که صفات اکتسابی به ارث نمیرسند. از ادعاهای نادرست دیگر لیسنکو این بود که گیاهان یک گونه نوعی «همبستگی سوسیالیستی» با هم دارند و برای جذب نور، آب، یا مواد غذایی با هم رقابت نمیکنند. علاوه بر آن میگفت که درختان یک گونه اگر کنار هم کاشته شوند برای ادامهی زندگی به هم کمک میکنند.
بر اثر به کارگیری این تئوری لیسنکو، نه فقط سازمان جنگلبانی شوروی آسیبهای فراوانی دید، بلکه زیستشناسی شوروی هم چندن دهه عقب افتاد و آسیبهای شدیدی به کشاورزی شوروی وارد آمد. بسیاری از زیستشناسان که برخلاف دستور حزب کمونیست، تئوریهای لیسنکو را نپذیرفتند، در اردوگاههای اجباری جان باختند یا از شوروی گریختند. پس از مرگ رفیق استالین و روی کار آمدن خروشچف، لیسنکو در معرض انتقادهای شدیدی قرار گرفت که به استعفای او از ریاست آکادمی علوم کشاورزی انجامید.
دخالت مستبدانهی ایدئولوژی در دانشورزی فقط منحصر به زیستشناسی نبود. مکانیک کوانتوم و نظریهی اینشتین نیز، به علت استنتاجهای فلسفی ناشی از آن مورد سوءظن ایدئولوگهای حزب مدافع پرولتاریا بودند؛ زیرا مفاهیم احتمال و عدم قطعیت که از تئوری مکانیک کوانتوم حاصل میشد با حتمیت تکامل و تحول جوامع بر طبق نظریهی مارکس در تضاد بود. به همین ترتیب نسبیت اینشتین مقدمهای برای شیوع نسبیت اخلاقی جامعه محسوب میشد. در آن دوره بسیاری از پژوهشگران ناچار بودند در مقالات تخصصی خود تأکید کنند که کارهایشان با الهام از اصول مارکسیسم-لنینیسم انجام گرفته و نه تنها با آنها تضادی ندارد بلکه در تأیید این اصول است تا بتوانند به زندگی و کارهای تحقیقاتی خود ادامه دهند. خوشبختانه دانشورزی، چه فیزیک و چه زیستشناسی یا رشتههای دیگر، چه در گذشته و چه در حال حاضر و چه در شوروی و چه در سایر نقاط جهان، تاکنون از قبول و تبعیت یا جذب و گنجاندن هر گونه مذهب یا ایدئولوژی در فرضیهها، نظریهها، و قوانین خود پرهیز کرده و همچنان سرد، بیتفاوت و خنثا به آنها نگریسته است. اما مذاهب و ایدئولوژیهای گوناگون دانشورزی و فناوری را به هر شیوهای که خواستهاند در خدمت خود گرفته اند.
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی دربارهی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)
بیشتر بخوانید:
ارتباط علم با فلسفه
نظریه علم دینی حداکثری
نفائس الفنون و مفهوم علم و تقسیمات آن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}